به گزارش روابط عمومی پژوهشکده ثامن، سهشنبه نهم شهریور 1395 دومین نشست مشهد در مسیر توسعه با موضوع «توسعه در بستر فرهنگ اسلامی» در پژوهشکده ثامن با سخنرانی دکتر حسن سبحانی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
سبحانی در این نشست گفت: جامعهای را متصور شوید که دین دارند اما هیچ جلوهای از دین در آن اجرایی نمیشود، در یک چنین جامعهای فقر و گرفتاریها را میتوان جزیی لاینفک از آن دانست. از آنجایی که میتوان فقر را با توسعه نیافتگی مترادف در نظر گرفت، میتوان این جامعه را چنین متصور شد که چون جامعه توسعه نیافته است حتی اگر به دین هم منتسب باشد، نمیتواند دین را اجرایی کند البته باید توجه داشت که عدم عاملیت به دین عامدانه نبوده بلکه به دلیل ناتوانی در اجرای آن است.
وی در ادامه چنین تصریح کرد که چنین جامعهای منطقا و شرعا نیازمند این است که از دام فقر رهایی یابد و برای نمونه طیفی را بین بازه صفر و یک متصور شد که در نقطه صفر آن فقر، توسعه نیافتگی و عامل نبودن به دین قرار داشته، عدم عاملیتی که عمدی نیست بلکه فقر مانع از آن میشود و در نقطه یک، سوی دیگر این طیف توسعه یافتگی، عدالت و امکان حضور انسان متدین وجود دارد.
این اقتصاددان در ادامه افزود: هر چه در مسیر توسعه از طرف نقطه صفر طیف مذکور فاصله بگیریم، تغییراتی به نام در حال توسعه بودن را تجربه میکنیم اگر از دین هم در ابعاد مختلف و متناسب با دور شدن از گرفتاری و فقر بهره ببریم، به توسعهای دست مییابیم که امکان عملیاتی شدن دین را تسهیل میکند اما باید توجه داشت که این مهم در بلندمدت میسر است. در نقاط نزدیک به نقطه یک که جامعه از فقر و گرفتاریهای خود فاصله بسیاری گرفته است، میتواند به تحقق دیگر قوای خود نیز بپردازد ضمن اینکه جامعه به تدریج در بستر این توانمندیهای مادی میتواند به توانمندیهای ذهنی(مانند اندیشیدن و تحقیق کردن) دست یافته و در نتیجه دین نیز در آن نمایان خواهد شد.
توسعه و دین
سبحانی معتقد بود که بر اساس یک الگوی نظری جامعه متدین محصول توسعهیافتگی دین است، از همین رو در فقر، مطالبه اجرا و فهم دین توقع بیجایی است چرا که اصولا فقر، ضد دین بوده و میتواند به کفر بیانجامد. وی در همین باره تاکید میکند امنیت، آرامش و عدالت در جامعهای نمود پیدا میکند که مردم نیز دریابند که چه وظایفی نسبت به حکومت دارند. توسعه یافتن، فراهم آوردن امکان خروج از بالقوهها و به فعلیت رساندن آنهاست که هم شامل منابع بالقوه فیزیکی مانند معدن و زمین و هم منابع ذهنی است که شامل داشتههای فرهنگی جامعه است که دین هم عنصر عمده تشکیلدهنده فرهنگ ماست.
وی ادامه داد: یک جامعه را زمانی میتوان توسعه یافته خطاب کرد که تغییراتی در ذهنیت، نگاه به هستی و دین و .... در آن رخ داده باشد و از آنجایی که در این جامعه داشتههای ذهنی و فرهنگ دینی با یکدیگر آمیخته است، انسانهای متدینی در این جامعه بروز میکنند البته نباید از یاد برد که انسانهای متدین در جوامع فقیر و در حال توسعه هم هستند اما عیار تدینشان کامل نیست مانند جامعه ایران که جامعهای مذهبی است اما چقدر از مردم عامل به دین هستند؟! کسی عامدانه تمایلی به بیدینی ندارد ولی از آنجایی که هزاران عامل فیزیکی و به تبع ذهنی بازدارنده برای فهم دین وجود دارد، نمیتوان دینی عمل کرد.
ایران و توسعه
وی معتقد است وضعیت کنونی جامعه ما تا حدود زیادی به مانند دوران مرکانتیلیسم است یعنی ما تاجر هستیم، در مرحله تجاری زندگی میکنیم، اهل کار و کوشش نیستیم و باید توجه داشت که از تجارت چیزی جز آنچه در مشهد هم رخ داده و میدهد به وقوع نمیپیوندد. وی در ادامه تصریح کرد: برای نمونه کار را بد میدانیم و از کار کردن و تولید کردن لذت نمیبریم چون تفکر حاکم بر ما تفکر بازرگانی است. اگر تحول به مولد بودن به تدریج شکل بگیرد آن موقع ارزش افزودهها سطح زندگی ما را بالاتر برده و رفاه ناشی از آن منجر به تغییرات خواهد شد.
وی در انتها چنین گفت: تاریخ ایران نشان داده است که چون بعضا جایگاه خود در طیف توسعه یافتگی را درنیافتیم با بلند پروازیها انجام شده، اهدافی را تصویر کردهایم که پتانسیل و توان انجام آن را نداشتهایم یا در مواردی مرتجع بازی در آوردهایم. اگر بتوانیم کمک کنیم و با واقعبینی جایگاه ایران را دریابیم خیلی راحتتر میتوان گفت که در آن نقطه اقتضای سیاستگذاری کشور چیست. نباید از یاد برد که یک جامعه طی تغییرات در عرصههای مختلفی به توسعه دست مییابد در نتیجه نیازمند نیروهای مختلفی است، نمیتوان خواستار جامعهای توسعه یافته در عرصه سیاسی و اقتصادی باشید اما در عرصه فرهنگی شاهد توسعه نیافتگی باشیم معنای این سخن آن است که جوامعی که عقب افتاده سیاسی هستند، بیشک عقب افتاده اقتصادی و فرهنگی نیز می باشند.