گفت‌وگوی روزنامه اعتماد با نعمت‌الله فاضلی: مشهد بايد بزرگ‌ترين موزه زنده تاريخ باشد

  • چاپ
  • ایمیل
  • دسته : گفتمان شهر , اصلی گفتمان شهر ,
  • منتشر شده در :
  • آخرین به روز رسانی در :


فرزانه قبادی : «بیشتر مغازه‌های اینجا یك زمانی چارق دوزی و گیوه دوزی بود، اما الان هیچ مغازه‌ای از آن زمان نمانده، الان همه فروشنده شدن، كسی تولید نمی‌كنه، همه خدماتی شدن، تولیدی‌ها همه رفتن خارج شهر»؛ اینها را یكی از كسبه قدیمی بازار نوغان می‌گوید. نوغان به گفته یكی از اهالی، قدیمی‌ترین محله ایران است و قدمتی حدود ١٥٠٠ سال دارد. مردم مشهد نوغان را از روایتی می‌شناسند كه می‌گوید زنان نوغان در جو خفقان حكومت عباسی، برای شركت در مراسم تشییع پیكر حضرت رضا (ع) مهریه شان را به شوهران‌شان بخشیدند تا به آنان اجازه شركت در این مراسم را بدهند. این روایت را پیرمردی كه در گوشه حجره‌اش در راسته اصلی بازار نشسته تعریف می‌كند و می‌گوید  كههنوز هم مردم محله به این تاریخ افتخار می‌كنند.

در تاریخ شكل‌گیری حرم امام رضا (ع) هم ذكر شده است كه در سال‌های آغازین دفن حضرت در مشهد، زمین‌های اطراف حرم خالی از سكنه بود و نوغان كه یكی از دو آبادی معروف و معتبر توس بود، تنها نقطه مسكونی منطقه محسوب می‌شد. اما حالا از این محله ١٥٠٠ ساله چند بنای تاریخی در حال تخریب مانده و مغازه‌هایی كه در راسته اصلی آن اجناس درجه سوم چینی می‌فروشند. هرچند با بازدید از دیگر مناطق بافت تاریخی منطقه ثامن، می‌شود به این نتیجه رسید كه راسته نوغان كه منتهی به میدان طبرسی می‌شود، یكی از پویا‌ترین مناطق این محدوده است. و مناطق دیگر محدوده اطراف حرم تسلیم جولان بناهای بی‌ربط و بی‌هویتی شده‌اند كه می‌توانند در هر كجای دنیا قد علم كنند، اما این نقطه را انتخاب كرده‌اند چرا كه سودای سرمایه‌داری را در سر داشتن قربانی می‌خواهد و كدام قربانی مظلوم‌تر از بناهای تاریخی شهرها

اما در كنار تخریب این بافت ارزشمند، خرده‌فرهنگ‌هایی هم به تدریج به دست فراموشی سپرده می‌شوند. فرهنگ زیارت این روزها به سایه رفته، حالا دیگر خبری از چاووشی خوانی در اطراف حرم نیست، حالا خبری از عطر دارچین و زعفران و هل در چند قدمی حرم نیست. بازار سنتی زیر سایه مجتمع‌های بزرگ تجاری هر روز كم رونق‌تر می‌شود و همین موضوع باعث كمرنگ شدن بسیاری از سنت‌ها وفرهنگ‌هایی می‌شود كه به تدریج كنار گذاشته می‌شوند و همین روند تدریجی مانع بروز هر گونه حساسیتی نسبت به تغییرات عمده فرهنگی می‌شود.
بافت تاریخی٣٦٠ هكتاری مشهد، طبق آمارهای رسمی در سال ٧٤ حدود ٦٠ هزار نفر ساكن داشت، یعنی ١٧٦ نفر در هر هكتار، امروز آمار ساكنان آن به ٤٠ نفر در هرهكتار رسیده است، یعنی حدود ١٥درصد از آماری كه در سال ٧٤ اعلام شده بوداین به معنای كوچ اجباری ساكنان این مناطق به شهرهای دیگر یا مناطق دیگری از مشهد است. همین است كه مسوولان حتی برای ساخت مدرسه در این منطقه انگیزه‌ای ندارند و منطقه ثامن هر روز تجاری‌تر از قبل می‌شود و همین موضوع امنیت منطقه را كه هرروز از سكنه بومی آن كاسته می‌شود، تحت تاثیر قرار می‌دهد. اما مصوبه اخیر شورای شهر در این خصوص به این كوچ و خالی شدن این منطقه از سكنه مقیم دامن زده است. شورای اسلامی شهر مشهد در صد وبیست

و ششمین جلسه خود با اعطای معوض برای تملك املاك در بافت تاریخی اطراف حرم مطهر رضوی از سوی شهرداری موافقت كرد. با تصویب این لایحه به شهرداری مشهد اجازه داده شد برای تسریع در اجرای طرح بهسازی و نوسازی نسبت به معاوضه املاك متعلق به مالكان واقع در طرح‌های مذكور با املاك شهرداری با شرایط مصوب اقدام كند. این خبر به معنای تسریع تخلیه بافت اطراف حرم و در نتیجه تخریب سریع‌تر این بافت ارزشمند است كه بخش مهمی از هویت این شهر محسوب می‌شود.
برای بررسی آسیب‌هایی كه تخریب بافت تاریخی مشهد بر فرهنگ و سنت‌های این منطقه وارد می‌كند، از نعمت‌الله فاضلی، به عنوان یكی از مردم‌‌نگاران برجسته‌ای كه به گفته خود اخیرا بازدیدی از بافت تاریخی مشهد داشته، خواستیم تا از منظر مردم‌شناختی در خصوص اتفاقاتی كه در اطراف حرم رضوی در جریان است برای‌مان بگوید. وقتی كه از فیلم‌هایی كه از روند تخریب این منطقه در پژوهشكده ثامن به تماشای‌شان نشسته می‌گوید، احوالش را این طور توصیف می‌كند كه گویی به تماشای یك فیلم تراژیك نشسته است و با تماشای این تغییرات به قدری متاثر شده كه بغض راه گلویش را بسته. فاضلی در میان صحبت‌هایش علاوه بر تغییرات و تخریب‌هایی كه در بناها و فرهنگ منطقه ثامن اتفاق افتاده است، به تغییرات محدوده داخل حرم رضوی هم اشاره می‌كند و از منظر زیبایی‌شناختی وضعیت داخل صحن رضوی را هم بررسی می‌كند، وضعیتی كه شاید كمتر به آن توجه شده و قدسی بودن این حریم راه را بر هرگونه انتقادی در مورد آن بسته است.
شما اخیرا بازدیدی از بافت تاریخی مشهد داشته‌اید، بافتی كه این روزها تنها چند درصد از آن باقی مانده و مابقی بناهایی كه در این منطقه قرار داشتند، جای‌شان را به برج‌ها و ساختمان‌هایی داده‌اند كه هیچ نشانی از شهر تاریخی مشهد در آنها نیست، گویی مشهد شبیه تمام شهرهایصنعت زده دیگر شده و دیگر یك شهر زیارتی نیست بلكه یك شهر تجاری است، این تجاری شدن علاوه بر تخریب ساختمان‌ها، مردم این منطقه را هم به كوچ اجباری واداشته، این وضعیت را از منظر مردم‌شناسی چطور ارزیابی می‌كنید؟
شكل گرفتن برج‌ها و ساختمان‌های بلند حول حرم مطهر امام رضا(ع) چشم‌انداز این گنبد و بارگاه نورانی را كمرنگ كرده به گونه‌ای كه گویی دیگر بافت تاریخی مشهد مركز فرهنگی این شهر نیست. فیلم‌هایی كه پژوهشكده ثامن از گفت‌وگوی مردم بومی و ساكنان محلی در محله‌هایی مانند نوغان و كوچه‌ها و محله‌های قدیمی اطراف حرم تهیه كرده بودند، سرشار از شكایت ساكنان بود كه آنها را به شیوه‌های مختلفی وادار به ترك محله خود كرده بودند، یا اینكه حال و هوای محله‌شان را كه حال و هوای معنوی و مذهبی و تاریخی بوده از آنها گرفته‌انددوستان من در مشهد مرا به دیدن بافت تاریخی و همچنین زیارت مرقد امام رضا (ع) بردند، من به عنوان یك مردم نگار و به عنوان مسلمان شیعی تجربه‌های بسیاری از امام رضا (ع) و شهر مشهد دارم، به همین دلیل برای من قدم زدن در بافت تاریخی و فضا و صحن‌های حرم امام رضا(ع) علاوه بر نوعی تفحص و كنكاش حرفه‌ای و علمی، نوعی ارزش اخلاقی دارد و تداعی‌كننده تجربه‌های گذشته زندگی‌ام است، تداعی‌كننده روزهایی كه با پدر و مادرم به زیارت این مكان مقدس می‌رفتم.
مشهد یك شهر تاریخی است كه از قرن دوم با استقرار امام رضا(ع) در این شهر، توسعه آن هم شروع می‌شود و به تدریج در دوره‌های تاریخی شاهد گسترش آن هستیم. شاید بیشترین توسعه را در دوره صفویه و دوران شاه عباس در مشهد می‌توان دید، بعد از آن گسترش این شهر به صورت تدریجی ادامه پیدا می‌كند. در دوران افشاریه هنگامی كه نادر مشهد را به عنوان پایتخت انتخاب می‌كند، موج دیگری از گسترش‌های تاریخی شهر مشهد شكل می‌گیرد.

پس از آن در دوره قاجار توسعه شهر مشهد به شكل آرام استمرار پیدا می‌كند و در دوره معاصر و زمان رضاشاه است كه مشهد شاهد گسترش چشمگیر فضاهای شهری است و این روند تا به امروز ادامه داشته است. اما در این مسیر تاریخی شكل‌گیری و گسترش شهر مشهد، تا این لحظه كه ما كلانشهر چهار میلیون نفری مشهد را داریم، چند نكته مهم قابل توجه است، نكته اول اینكه مركز ثقل شهر مشهد همان حرم امام رضا(ع) است. بدون وجود امام رضا (ع) و حرم ایشان قطعا شهر مشهد سرنوشت كنونی را نداشت. این زیارتگاه بزرگ كه جزو بزرگ‌ترین اماكن فرهنگی و زیارتگاه‌های جهان است نه‌تنها از نظر نقشی كه در شكل دادن به شهر مشهد دارد حایز اهمیت است، بلكه مهم‌تر از آن این است كه این مكان مركز تجمیع و تراكم بخش عظیمی از تجربه‌های خلاقه، ارزش‌های فرهنگی و تبلور مجموعه وسیعی از ابداعات و نوآوری‌ها و ابعاد تجربه زیبایی‌شناختی مردم ایران است در زمینه معماری و بسیاری از هنرهای دیگر هنرهایی مانند خوشنویسی، تذهیب، طراحی، مجسمه‌سازی، كاشیكاری، قلم‌زنی و مجموعه وسیعی از صنایع‌دستی و هنرهای فرهنگی و قومی و محلی. از این نظر وقتی من به عنوان مردم نگار به مشهد نگاه می‌كنم برای من مشهد بزرگ‌ترین موزه یا گالری زنده تاریخ فرهنگ و هنرهای ایران است.
این گالری زنده تاریخی- فرهنگی در بلندمدت شكل گرفته است، اما در زمان كوتاه ٢٠ ساله‌ای كه پروژه‌های عمرانی در این شهر اجرا می‌شوند، در حال تخریب است، دلیل این امر از نظر شما چیست؟ چه عاملی باعث می‌شود كه در دوره معاصر این گالری زنده و ارزشمند به جای توسعه یافتن،تخریب شود؟
وقتی به تاریخ تكمیل و توسعه شهر مشهد نگاه می‌كنیم، می‌بینیم در مسیر تحولات تاریخی این شهر، در هر دوره‌ای از تاریخ، متناسب با شرایط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن دوره بخش مهمی از قابلیت‌های خلاقه انسان و جامعه ایرانی در معماری، طراحی و دیگر وجوه فرهنگی و اجتماعی مشهد تبلور یافته است. اما تغییراتی كه در دهه‌های بعد از انقلاب اسلامی در مشهد شكل گرفته است، از این قاعده مستثناست. در مجموعه موزه‌های آستان قدس در سال‌های اخیر موزه‌ای به نام «تاریخ حرم» ایجاد شده است، مواردی كه در این موزه به نمایش گذاشته‌اند، نشان‌دهنده فهم هنری و خلاقه هر دوره تاریخی در توسعه و تكوین حرم مطهر است. برای مثال ما نخستین ضریح امام رضا (ع) كه در دوره صفویه ساخته شده، درهای اهدایی ناصرالدین شاه به حرم امام رضا (ع) و همچنین ضریحی كه در دوره پهلوی برای امام رضا (عساخته شده، به علاوه مجموعه وسیعی از نقاشی‌ها و آثار هنری كه در دوره‌های مختلف به حرم اهدا شده است در این موزه می‌بینیم. نكته جالب و شگفت‌انگیز این است كه وقتی فرآیند تكوین و تحول حرم در این موزه نگاه می‌كنیم، می‌بینیم كه ارزش‌های هنری و زیبایی‌شناختی كه در دوره تیموری، صفوی و افشاریه و بعد هم قاجار و حتی پهلوی اول خلق شده است، نوعی یكپارچگی و سازگاری و تناسب با كلیت حال و هوا و فرهنگ شیعی و اسلامی مشهد دارد. نكته ظریف‌تر اینكه نه‌تنها تناسب بین فرهنگ اسلامی و شیعی و آثار خلق شده وجود دارد بلكه در هر دوره‌ای نوآوری‌ها و خلاقیت‌های شگفتی در زمینه معماری و طراحی و سایر هنرها به وجود آمده است. به بیان دیگر انسان شیعی- ایرانی توانسته است از قوای خلاقه خود برای استفاده از بهترین تكنولوژی‌های روز در عین ملاحظه همه ارزش‌های بومی، مذهبی و تاریخی استفاده كند و تركیب بدیع و متناسب با زمانه خود را بیافریند. اما متاسفانه در دهه‌های اخیر این طور نبوده.
فكر می‌كنید چرا ما در دوره معاصر نتوانستیم در شكل‌گیری یك گالری زنده و با هویت متناسب با شرایط امروزی سهیم باشیم؟ چه فاكتورهایی ما را از قوه خلاقه‌ای كه به آن اشاره كردید، دور می‌كند؟
هنگامی كه به اطراف حرم و صحن‌های جدید نگاه می‌كردم به دنبال این بودم كه ببینم انسان ایرانی چه نوآوری‌ها و خلاقیت‌هایی در دهه‌های اخیر از خود بروز داده استكه نشان می‌دهد این انسان توانسته، میراث فرهنگی و مدرنیته را با هم تلفیق كرده و مُهر و نشان امروزی بودن و خلاقیتش را در این مركز مقدس بزند، من درجست‌وجوی دیدن عناصر و آثار «تازه» بودم، آثاری كه تازه‌اند نه به معنای جعلی یا تقلیدی یا به معنای تكثیر مكانیكی اشیا، «تازه» به معنای نوآورانه بودن، به معنای اینكه انسان ایرانی توانسته است مانند پیشینیانش در عین حال كه نسبت به ارزش‌های تاریخی خود آگاه است و سنت‌های هنری و ارزش‌های دینی تاریخی‌اش را می‌شناسد از علم و تكنولوژی روز به نحو خلاقانه‌ای بهره برده و متناسب با شرایط جدید به نیازهای كلانشهر مشهد و به نیازهای جامعه جدید پاسخ دهد. تا جایی كه جست‌وجو كردم، نتوانستم در یك چشم‌انداز بزرگ این نوآوری‌ها را پیدا كنم. برای من جای شگفتی بود كه در شرایطی كه بهترین تكنولوژی‌های روز را در اختیار داریم و بیشترین منابع مالی در اختیار ما بوده است، در شرایطی كه هزاران دانش‌آموخته هنر معماری و صنعت را تربیت كرده‌ایم و در شرایطی كه ذیل حاكمیت و گفتمان دینی كه جامعه ایران و شهر مشهد را مدیریت می‌كند، چگونه ما نتوانسته‌ایم، تبلوری از خلاقیت و نوآوری و هنر را در مشهد به نمایش بگذاریم. این حیرت و شگفتی برای من باقی ماند كه چرا ما در شكل دادن و طراحی توسعه حرم و مداخله در بافت ٣٦٠ هكتاری تاریخی مشهد نتوانسته‌ایم حداقل هنرنمایی ایرانی و شیعی را به نمایش بگذاریم. ما در شرایطی در سه دهه اخیر مداخلات گسترده در بافت تاریخی مشهد و تغییرات در مجموعه آستان قدس را داشته‌ایم كه بیش از هر زمانی در گذشته نسبت به شهرسازی، طراحی و معماری و هنرهای شهری و تمام علوم و فنون مربوطه دسترسی و آگاهی داشته‌ایم. ما در شرایطی نتوانسته‌ایم حداقل هنرنمایی و خودشكوفایی و خلاقیت را در برنامه‌ریزی و مدیریت شهری بافت تاریخی مشهد اعمال كنیم كه بیشترین منابع مالی را در اختیار داشته‌ایم و ما در شرایطی ناتوان از خلق یك مجموعه شهری عظیم شیعی با هنرهای خلاقه ایرانی شده‌ایم كه گفتمان رسمی مدیریت كشور برپایه حمایت و هدایت هویت دینی همه شهرها نه‌تنها مشهد است.
به تربیت متخصصان و وجود سرمایه‌های مالی لازم اشاره كردید، فكر می‌كنید با وجود دانش‌آموختگان رشته‌های مختلف و منابع مالی كافی و با وجود صرف هزینه‌های بسیار برای بهسازی و توسعه شهر، چه روندی باعث شده ما امروز با چنین وضعیت نگران‌كننده‌ای در بافت تاریخی شهر مشهد روبه‌رو باشیم؟
برای من به عنوان یك مردم‌نگار این پرسش شكل گرفته است كه چه نیروها و عواملی مدیریت شهری مشهد و مدیریت مداخله و توسعه و تغییر در بافت تاریخی مشهد راهدایت می‌كند كه به آنها اجازه داده‌اند ١٠ اثر تاریخی این بافت از فهرست میراث فرهنگی و تاریخی كشور خارج و تخریب شود و مكان‌هایی مثل خانه كوزه‌كنانی از بین برود. برای من این پرسش شكل گرفته است كه شهرسازان و محققان شهری و دانشگاهیان ایرانی وقتی كه به بافت تاریخی و حرم مطهر نگاه می‌كنند آیا از خود نمی‌پرسند كه ما در مقایسه با گذشتگان‌مان یعنی آنهایی كه در گذشته دكترای معماری طراحی و شهرسازی و القاب دیگر نداشتند، چه ارزش زیبایی‌شناختی برای ارایه داریم. من وقتی خود را در مقابل اجدادم به عنوان كسانی كه نه‌تنها دكترا نداشتند بلكه بسیاری از آنها حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند ولی توانسته‌اند چنین آثار باشكوه و ماندگار و جهانی را بیافرینند، قرار می‌دهم احساس شرمندگی می‌كنم.
برای من به عنوان یك انسان ایرانی و دانشگاهی، مشهد مدرن، یك واقعیت شهری اجتناب‌ناپذیر و قابل قبول است. من مدافع این نیستم كه از علم و تكنولوژی برای توسعه شهری كمك نگیریم، یا از این موضع سخن نمی‌گویم كه مشهد نباید تغییر كند. من همچنین مدافع این نیستم كه هر آنچه در دوره صفویه و قاجاریه و افشاریه یا پیش‌تر از آن شكل گرفته عینا تكثیر و تكرار شود؛ چراكه همان طور كه تقلید از معماری دوبی و معماری غرب برای ایجاد یك چشم‌انداز خلاقه قابل قبولو پذیرفتنی نیست، به همان اندازه تكرار الگوهای دوره‌های گذشته هم قابل قبول نیست. انسان ایرانی در هر دوره‌ای از تاریخ باید بتواند «خلاقیت ویژه» خود و «خاص بودن دوران خود» را بیافریند. بخش عظیمی از صحن‌های جدید كه در حرم مطهر ساخته‌اند، چیزی جز تكرار همان هنرهای پیشین نیست. من در آنجا در جست‌وجوی نوآوری‌های انسان ایرانی امروز بودم.
امروز وقتی كه به آثار نستعلیق علیرضا عباسی كه در دوره صفویه هنگام ساخت حرم روی درها و قطعات مختلف قرار گرفته است، می‌بینم از خودم می‌پرسم در آن زمان چه اتفاقی رخ داده كه خط نستعلیق در نتیجه شرایط تاریخی معینی به چنان عظمت و اعتبار زیبایی‌شناختی می‌رسد كه همچنان می‌توان گفت كه نستعلیق‌های علیرضا عباسی از ارزش و اعتبار ممتاز برخوردار است. اما وقتی به بناها و آثار جدیدالتاسیس حرم نگاه می‌كردم، هیچ جایی ندیدم كه اثری هم‌تراز هنرهای دوره صفوی باشد. آیا ما امروز توسعه‌نایافته‌تر از دوره صفوی هستیم؟ آیا انسان ایرانی امروز ناتوان‌تر از انسان ایرانی عصر صفوی است؟ من پاسخ این پرسش‌ها را نمی‌دانم. خیل عظیم دانش‌آموختگان دكترا به من اجازه نمی‌دهد كه به سادگی وضعیت امروز خودمان را ارزیابی كنم. اما باید بپرسیم كه ذهن خلاق انسان ایرانی كجا خودش را به نمایش گذاشته است؟ وقتی به موزه بزرگ امام رضا (ع) نگاه می‌كنیم، جایی كه پیشانی زیبایی‌شناسی انسان شیعی است، در بخش گالری دوره معاصر می‌بینیم كه متاسفانه این گالری خالی است.
به آثار هنری موجود در محدوده داخل صحن رضوی اشاره كردید و خلأ بزرگ خلاقیت هنرمندان امروزی در این محدوده وسیع را مورد بررسی قرار دادید، اما این معضل علاوه بر محدوده صحن رضوی در خیابان‌های اطراف هم گسترش پیدا كرده است، ما در ساختمان‌هایی كه در منطقه ثامن یعنی محدوده اطراف حرم ساخته می‌شوند هیچ المان و عنصر هنری مرتبط با فضای یك شهر زیارتی نمی‌بینیم، ساختمان‌ها با نگاه كاملا تجاری ساخته شده‌اند، فكر می‌كنید این بی‌هویتی در معماری چقدر می‌تواند بر فرهنگ جاری در این شهر تاثیر بگذارد؟
بله همین طور است، در مجموعه عظیمی از هتل‌ها و مراكز خریدی كه در بافت تاریخی مشهد حول حرم شكل گرفته است، هیچ نشانی از خلاقیت و هنر و زیبایی‌شناسی ایرانی ندیدم. من نمی‌دانم هنگام ساختن این صحن‌ها و هتل‌ها چه گفتمانی بر ذهن و زبان و ضمیر طراحان معماران و شهرسازان و مدیریت شهری هدایت‌كننده این فضاها حاكم بوده است. آیا هیچ تقاضایی برای نوآوری در این گفتمان نبوده؟ آیا صرفا این فضاهای جدید یعنی هتل‌ها و مراكز خرید و صحن‌ها برایپاسخگویی به نیازهای روزمره و فوری جمعیت زایران طراحی شده است، یا اینكه علاوه بر پاسخگویی به نیاز به مساله خلاقیت و زیبایی‌شناسی و هویت نیز توجه شده است. می‌گویند درخت را از میوه‌اش می‌شناسند.
من وقتی كه به این فضاهای حرم و اطراف آن نگاه كردم میوه هنری و زیبایی‌شناسانه و ارزش‌های خلاقه ندیدم. با دوستانم كه در مشهد و بافت تاریخی آن قدم می‌زدیم، گفتم كه این هتل‌ها و مراكز خرید حتما توجیه اقتصادی و منطق تكنوكراتیك دارند. اما چشم‌انداز بیرونی این فضاها برای من مانند این است كه جوانی با آخرین لباس‌های مد روز خود را آراسته است، اما به محض اینكه به این نتیجه می‌رسیم كه این جوان خانواده و تبار بزرگ و اصیل و نجیبی دارد، تناقضی در ذهن من شكل می‌گیرد كه چرا این جوان به چنین شرایطی گرفتار شده است. مشهد مدرن قابل قبول است به شرط اینكه واقعا مدرن باشد، یعنی تلفیقی از هنرها و ارزش‌های فرهنگی میراث فرهنگی و سنت‌های ما به علاوه تكنولوژی علم و اقتضائات امروز، چیزی كه بتوان گفت در مشهد نوعی «مدرنیته ایرانی» تبلور یافته است. نه یك تقلید كوركورانه یا یك فضای بی‌هویت كه «تهی‌بودگی» را فریاد می‌زند.
وقتی كه در حرم قدم می‌زدم این پرسش برایم پیش آمده بود كه چرا فروشگاه محصولات فرهنگی داخل حرم كه می‌توان آن را یكی از گران‌ترینمغازه‌ها به شمار آورد، به جز چند تابلو و سفالینه كه با ساده‌ترین تكنولوژی‌ها ساخته شده‌اند و در هر دستفروشی در مشهد یا تهران می‌توان آن را به دست آورد، چیزی برای ارایه ندارد؟ اگر ما قادر نیستیم در مجموعه عظیم حرم هنرهای جدید بیافرینیم آیا توانایی عرضه هنرها را در این فروشگاه هم نداریم.
نكته دیگر این بود كه بخشی از تابلوهایی كه در موزه نقاشی‌های امام رضا(ع) گذاشته‌اند، متعلق به نقاشان اروپایی است. با دوستان مشورت می‌كردم كه معنای نمایش این نقاشی‌ها در كنار ضریح امام رضا(ع) و در موزه‌هایی كه كنار حرم قرار دارند چه چیزی می‌تواند باشد؟ ما می‌توانیم در شهر مشهد، گالری آثار هنری بزرگ داشته باشیم. اما كسی كه به عنوان زایر وارد حرم می‌شود و این تابلوها را می‌بیند، تنها سوالی كه برایش پیش می‌آید این است كه چه نسبت معنایی میان امام هشتم و بارگاه او و این آثار نقاشی وجود دارد؟ حتی اگر این تابلوها اهدایی هم باشند، می‌توانند در یك گالری در شهر مشهد به نمایش گذاشته شوند. نمایش این آثار درست در كنار حرم رضوی یك نوع نابهنجاری و اختلال معنایی در فضا ایجاد كرده است.
با توجه به مسائلی كه به آنها پرداختید، فكر می‌كنید مهم‌ترین عاملی كه شهر مشهد را به سمتی سوق داده است كه هر روز بیشتر از قبل از هویت خود فاصله بگیرد چیست؟ راهكار نجات باقیمانده این فرهنگ و هویت از شرایطی كه امروز بر مشهد حاكم است، چیست؟
برداشت من این است كه نوعی عامه‌پسندی و بازاری شدن در هسته مركزی شهر مشهد و آستان قدس نفوذ كرده است. من یك زمانی در مورد مساجد در تهران مطالعه می‌كردم، در یكی از مساجد دیدم كه طبقه همكف ساختمان مسجد را به بدنسازی بانوان و آقایان اختصاص داده‌اند، سوالی كه برای من پیش آمد این بود كه استدلال مدیریت مسجد از تخصیص این فضا به چنین كاركردی چیست؟ گفتند كه مردم به هر حال برای سلامتی و بهداشت خود نیاز به بدنسازی هم دارنداما در عین حال تلاشی برای اینكه بین نیازهای امروز مردم و مسجد هم رابطه برقرار كنند، بود. در آستان قدس و موزه‌های آن احساس كردم چهره‌های تازه‌ای از عامه‌پسندی و بازاری شدن بر خلاقیت ارزش‌های هنری و حتی ارزش‌های دینی غلبه پیدا كرده است.
بافت تاریخی و حرم مطهر به عنوان مركز فرهنگی مشهد لاجرم باید تغییر كند اما چیزی كه باید این تغییر را توانمند، ارزشمند و ماندگار و سازگار با تاریخ فرهنگی و دینی ما كند خلاقیت است. از این رو گمان می‌كنم نه تنها از منظر فرهنگ دینی بلكه باید از منظر ارزش‌های زیبایی شناختی و هنری و توانمندی‌های خلاقه یك بار دیگر برآیندهای نوسازی و تغییر در بافت تاریخی و مجموعه حرم مطهر بازبینی شوند. من تلاش كردم یكی از نكات را برجسته كنم آن هم جنبه زیبایی‌شناختی و ارزش‌های خلاقه بود.
علاوه بر آسیب‌های زیبایی‌شناسانه‌ای كه به بخش‌های مختلف شهر وارد آمده، مناطق تاریخی شهر مشهد شاهد كوچ اجباری مردم بومی هم هستند، این كوچ مردم از محل زندگی‌شان می‌تواند در درازمدت منجر به بروز معضلاتی شود، در این رابطه تحلیل شما به عنوان یك مردم‌نگار چیست؟
اگر بخواهیم از منظر مدیریت شهری و مجموعه تغییراتی كه در بافت تاریخی مشهد به وجود آمده، وضعیت فعلی این شهر را بررسی كنیم باید مجموعه وسیعی از نكات را در نظر بگیریم. یكی از این نكات مهم این است كه تغییرات در بافت تاریخی چه سرنوشتی برای مردم بومی شهر ایجاد كرده است؟ با از بین بردن فضاهای فرهنگی و حال و هوای محله‌ای و سنتی كه در بافت‌های تاریخی شكل می‌گیرند با از بین‌بردن این فضاها چگونه می‌توان مجددا فضاهایی را كه از كیفیت ویژه و ارزش‌های اجتماعی برخوردار است و نوعی سرزندگی و نشاط به فضاهای شهری می‌دهند چگونه می‌توان مجدد آنها را احیا كرد. ما شاید بتوانیم درباره بناها و ساختمان‌ها باسرمایه‌گذاری‌های جدید بخشی از ارزش‌های از دست رفته را احیا كنیم، اما درباره از بین رفتن فضاهای اجتماعی و تاریخی، یعنی با كوچ كردن ساكنان بومی و از بین بردن آیین‌ها و رسوم محلی دیگر نمی‌توان به آن ارزش‌ها بازگشت، دیگر نمی‌توان آن «كیفیت ویژه»، سرزندگی و نشاط فرهنگی و حال و هوای محله را احیا كرد. به همین دلیل معتقدم هنگام نوسازی مداخله و تغییر در بافت‌ها و محله‌های تاریخی مانند بافت تاریخی مشهد بیش از آنكه ساختمان‌ها مهم باشند، فضاهای اجتماعی و فرهنگی و ارزش‌های محله‌ای ارزش دارند. چراكه از بین رفتن آنها بازگشت‌پذیر نیست.

منبع: روزنامه اعتماد