ابعاد خسران فرهنگی تخریب بافت‌های تاریخی؛ بحران بافت ازهم‌گسسته مشهد

  • چاپ
  • ایمیل
  • دسته : گفتمان شهر , اصلی گفتمان شهر , یادداشت تحلیلی ,
  • منتشر شده در :
  • آخرین به روز رسانی در :

 

پارسا پهلوان[1]

 

اگر روزی بخواهیم برای فروش فرهنگ خودمان قیمتی تعیین کنیم، رقم پیشنهادی ما چقدر است؟ می‌دانیم که ابعاد اقتصادی فرهنگ، به‌رغم گستردگی، در برابر ارزش واقعی و فرهنگی خودِ «فرهنگ» کوچک است. ارزش این مهم را در مثال کشورهای حاشیة خلیج فارس و تلاش و هزینه‌های گزاف آنان برای تولید فرهنگ می‌توان جست. حفظ ترکیب بافت تاریخی و بافت میانی شهرها به عنوان محافظ کالبدی فرهنگ و هویت، سیاستی برای از کف ندادن توسعة فرهنگی است. حفظ فرهنگ، بستر‌ساز حفظ احساس تعلق به مکان و مایة جلوگیری از زوال اخلاقی جامعه و پشت نکردن به ارزش‌های عالی گذشتگان است. میان معماران همواره از چرچیل نقل است که «ما شهرها را می‌سازیم و شهرها ما (انسان‌ها) را می‌سازند.» اثر فضای شهری بر روحیه جمعی و اخلاق‌مداری انسان‌های شهر‌نشین حوزة بحث گسترده‌ای است، لکن نقش تخریبی غیبت بعد «خاطره-معنا-ذهن» جز در ایران کمتر عینیت می‌یابد. آن دسته از ایرانیانی که هر ده سال یکبار به ایران سر می‌زنند، در هر سفر نبود «خاطره-معنا-ذهن» را در کوچه‌های کودکی احساس و بیان می‌کنند؛ در حالت منگ هویتی به دنبال آن نانوایی که جای این برج بود یا آن کوچة بن‌بست که بین این دو ساختمان جدید بود می‌گردند. برای مردم اروپای امروزی این قصه نا‌آشناست، چون مناطق شهری اروپا از نظر کالبدی عموماً همان‌هایی هستند که پنج دهه پیش بودند؛ آن زمانی که سیاست‌های ساختمان‌سازی، به خود لهجة مرمتی و ضد ساخت‌و‌ساز داد. برای ساکنان کلان‌شهر‌های ایران داستان تعلق به شهر و خاطره‌های شهری غریب‌تر است: «شهروندان ایرانی عادت کرده‌اند که به کالبد شهر خود عادت نکنند.»

این تخریب فرهنگی و تخریب فرهنگ، در ایران نمادی عینی یافته است: تخریب بافت تاریخی. مثال شهر مشهد، نقل محافل هویت شهری است. شهری تاریخی که علاوه بر زینت امام هشتم شیعیان، صاحب قدمت فرهنگی در قلب خراسانی است که خواستگاه ارزنده‌ترین میراث منقول و غیر‌منقول ماست. شهری که اکنون به جای بافت تاریخی، حفره‌ای از تجملات تجاری دارد و زمزمه‌هایی از قبیل مقالة معروف گاردین، چه بخواهیم و چه نخواهیم –چه بخواهیم ببینیم و چه نخواهیم ببینیم- حرمت نظام فرهنگی این شهر را پیش چشم جهان از شاخة «اقتصاد گردشگری» آویخته است.

پایه‌گذاری اصولی مبنی بر تخریب کالبدی خاطره و معنای شهری،‌ به جای حفظ، نگهداری و مرمت آن ارزش‌ها و جایگذاری آنان با پدیده‌هایی که سنخیتی با «خاطره و اصالت ما» ندارند، مصداق تولید «محرکات مصنوع» در ازای «اصل خود چیزها» است. رواج فرهنگ «مرمت و احیا» به جای فرهنگ «تخریب و ساخت‌و‌ساز بی‌رویه» یکی از مهم‌ترین عوامل در بازگشت به اصل خویش در عرصة شهرنشینی و کاهش هزینه‌های گزاف فرهنگی ناشی از نابودی حس تعلق به مکان است. حس تعلق به مکان در دراز‌مدت بر شاخص‌های اجتماعی فراوانی چون نرخ مهاجرت اثرگذار بوده و احساس شهروندی و مسئولیت را میان شهروندان محکم می‌کند؛ چرا‌که آنان از کالبد شهر خاطره‌های بادوام خواهند داشت و شهر را «متعلق به خود» می‌دانند.

به علاوه آنچه به عنوان نمونه در تخریب بافت تاریخی مشهد به چشم می‌خورد، از بین رفتن و نه تغییر کاربری خانه‌ها و نماد‌های مردم‌واری و سر از زمین برآوردن هتل‌هایی است که سایه سنگینشان شکل فرهنگ سرمایه‌داری است.  نگاه «نوگرا» و غیر‌اصالت‌محور به معماری و مقولة خانه، سبک زندگی ایرانیان در معرض غرب‌زدگی (غرب کاپیتال) بیشتری قرار داده و می‌دهد. این نوع غرب‌زدگی چون فلسفه‌ای است که سبک زندگی جمعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث تزریق تجمل به نسل آینده به عنوان یک الگوواره می‌شود. همان الگوواره‌ای است که به عنوان مثال، سبب می‌شود انسان‌های شهرنشین به اندازة ثروت خویش، نه نیاز خویش وسعت خانه‌های خود را تعین کنند. این بدان معنی است که وسعت خانه‌های کلان‌شهر‌نشینان در ایران، عموماً تابعی از ثروت آنهاست: هر‌چه ثروتمندتر خانه بزرگ‌تر. رشد وسعت خانه، بدون بزرگ شدن معنای آن و بدون رشد ساحت معنوی خانه، عرصه‌ای است برای ناملایمات اجتماعی و رشد احساس تنهایی واقعی در کوچک‌ترین نهاد مدنی جامعه. خسران معنوی-اخلاقی این تغییر در سبک زندگی، اگر از خسران ظاهری اقتصادی کوتاه‌مدت آن سهمگین‌تر نباشد، برای مردم آن سرزمین سبک‌تر نیست.

از این روست که نگاه کیفیت‌محور و اصالت‌محور به حوزه ساخت‌و‌ساز به ویژه در بافت قدیم، به عنوان اهرمی برای مقابله با تجدد‌گرایی در حوزه‌های خاطره‌ساز شهری، تقویت محله (حتی در محدودة حرم رضوی برای تزریق کیفیت زیارت دور از تجمل، آنچنان که در رسم و مسلک شیعی و عرفانی است) و تشویق و تبلیغ حفظ و مرمت و احیا به جای تخریب و ساختمان‌سازی بی‌رویه، به باززنده‌سازی اسلوب معماری معنا‌گرا منتج خواهد شد. امروز می‌دانیم که قربانی کردن فرهنگمان، پیش معماری «ظاهر‌آراسته» و «باطن‌کاسته» نه اقتصادی است، نه فنی و نه فرهنگی.

 

[1] - دانش‌آموخته مهندسی معماری دانشگاه پلی‌تکنیک میلان