حجه الاسلام پیروزمند در دومین نشست گفتمان شهر با موضوع مولفه‌های شهر زیارتی مطرح کرد: شهر زیارتی باید بر محور ولایت امام توسعه پیدا کند

  • چاپ
  • ایمیل
  • دسته : اصلی گفتمان شهر ,
  • منتشر شده در :
  • آخرین به روز رسانی در :

دومین نشست گفتمان شهر با موضوع مؤلفه‌های شهر زیارتی، با حضور حجه‌الاسلام و المسلمین علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم در تاریخ هفتم بهمن‌ماه 1394 در پژوهشکدة ثامن برگزار شد. 
ارکان شهر زیارتی
پیروزمند در تعریف شهر زیارتی گفت: شهری زیارتی باید بیت امام باشد و آیة شریفة «فی بُیوتٍ اَذِنَ اللّه ُ أَن تُرْفَعَ و یُذْکَرَ فیها اسمُه یسبِّح له فیها بِالغدوِّ و الآصال » بیت امام را جایی می‌داند که ذکر خدا و تسبیخ دائمی خدا در آن اجازه داده شده است. بنابراین شهر زیارتی شهری است که تمام آن زیارتگاه باشد و شهروندان احساس کنند در محضر امام هستند و به الزامات و اقتضائات حضور در محضر امام پایبند باشند.
وی با بیان اینکه شهر زیارتی دو رکن کالبدی و محتوایی دارد، ادامه داد: برای تعریف شهر زیارتی طرحی سه‌شاخه‌ای پیشنهاد خواهم داد که رکن اصلی آن ولایت امام است و دو رکنی که ذیل آن تعریف می‌شود، کالبد و محتوای شهر است.
پیروزمند شهر را نماد مدنیت و محیطی برای هم‌افزایی در تامین نیاز انسان دانست و دربارة شهر اسلامی گفت: شهر اسلامی، شهری است که محیطِ زیست را در خدمت ذکر و بندگی خدا قرار ‌دهد. محور چنین شهری ذکر و بندگی خداست و چون بندگی خدا بدون ذکر او اتفاق نمی‌افتد و شهر زیارتی به دلیل داشتن زیارتگاه ظرفیت مضاعفی برای تحقق‌بخشی به مفهوم اسلامیت شهر دارد؛ به ویژه اگر آن زیارتگاه متعلق به امام معصوم باشد. 
عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم دینی گفت: اگر ساختمان، اندیشه یا اثری در شهر زیارتی وجود دارد که بر محور ولایت امام نیست، با هویت آن جامعه ناسازگار است. وی با تأکید بر اینکه هویت ولایی، محور شهر زیارتی است، افزود این جریان ولایت باید در محتوا و کالبد شهر جاری باشد. 
مؤلفه‌های محتوایی شهر زیارتی
حجه الاسلام پیروزمند در تبیین مؤلفه‌های محتوایی شهر زیارتی گفت: مؤلفه‌های محتوایی شهر زیارتی
شامل روابط انسانی می‌شود و سطوح مختلفی دارد. نخستین سطح، سطح فردی است و در شهر اسلامی فرد باید رو به همگرایی حرکت کند. یعنی خودش را قدم به قدم فراموش کند و در حلقة بزرگ‌تری به ولایت امام و خدا ملحق شود. در قدم دوم ذی‌القربی یا خویشان صاحب ارث قرار می‌گیرند و قدم سوم به همسایگی مربوط می‌شود که می‌توان از آن با عنوان محله یاد کرد. قدم بعدی جامعة شهری است و بعد از آن امت واحدة اسلامی. مرتبة بالاتر، ارتباط با کل عالم است و بالاخره ارتباط با ولی اعظم. پس فرد هر مرتبه که بالاتر می‌رود به ولایت الهی نزدیک‌تر می‌شود. 
مؤلفه‌های کالبدی شهر زیارتی
استاد فرهنگستان علوم اسلامی در ادامه گفت: کالبد از طراحی داخلی شروع می‌شود و سپس طراحی خارجی یا معماری، طراحی شهری و شهرسازی، برنامه‌ریزی شهری، جغرافیا و آمایش سرزمین را دربرمی‌گیرد. هر کدام از این مؤلفه‌ها، تعیین‌کننده هستند. باید نور، رنگ، صدا و فضا مبتنی بر ولایت الهی و در خدمت تحقق مؤلفه‌های محتوایی باشد. 
وی تاکید کرد: باید بدانیم چه رنگ‌هایی متناسب با شهر اسلامی است. ضلع دیگر بحث کالبد پهنه‌بندی شهر است. در ادامه خواهیم گفت که محل قرار گرفتن هر پهنه و اینکه آن را به چه چیزی شناسیم، بسیار مهم است. وی با طرح  این پیشنهاد که شهر باید بر محور محلات شکل بگیرد افزود: چرا که اگر هویت محله‌ای را از بین ببریم، چنانکه در شهرسازی مدرن از بین بردیم، هویت شهر تضعیف می‌شود. هر محله باید تأمین‌کنندة مجموعة احتیاجات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... ساکنانش باشد.
فقر نگاه فرهنگی در پهنه بندی شهر تهران
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ضمن بیان این مطلب که چندی پیش نقشة جامع شهر تهران را در دبیرخانه شورا توضیح می‌دادند گفت: اعضای دبیرخانة شورا می‌خواستند بدانند آیندة شهر تهران به ویژه از نظر بحث مساجد به چه صورت خواهد بود. در این توضیحات گفته شد که در طراحی این نقشه به جای محوریت دادن به کالبد، به پهنه‌ محوریت داده شده است و هر حوزه سهم معیّنی دارد.
این استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: برای مثال شهر تهران در این نقشه پهنة سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، محیط زیستی و... داشت. بر این باور بودم که این شیوة پهنه‌بندی و چنین منطقی فرهنگ را به کنج یا حاشیه می‌برد. ممکن است اشخاصی که این نقشه را طراحی کرده‌اند، مقید به اقامة نماز در مسجد باشند، اما وقتی دانش خود را به کار می‌گیرند، متوجه نیستند که چه نتایجی رقم می‌زنند. در آن جلسه از طراحان نقشه سؤال شد که فضاهای فرهنگی به ویژه مساجد در این نقشه چه جایگاهی دارند و طراحان پاسخ دادند که فضاهای فرهنگی به عنوان بخشی از فضاهای خدماتی در نظر گرفته شده‌اند و سهم کل فضاهای خدماتی حدود ده درصد است. فضاهای خدماتی شامل بیمارستان‌ها، پارک‌ها، مراکز خدماتی، مساجد و حسینیه‌ها و حتی جگرکی یا بلال‌فروشی نیز می‌شود. 
به طور خلاصه در این نقشه، فرهنگ زیرمجموعة خدمات بود. در چنین شرایطی آن کسی که پول یا قدرت بیشتری دارد، فضای بیشتری تصاحب می‌کند و آنچه می‌خواهد را انجام می‌دهد و آنکه پول و قدرت ندارد، فضایی به دست نمی‌آورد. در نتیجه شهر تهران با تمام عظمت و رشد اختاپوسی‌اش از نظر تعداد مساجد، فقیرترین شهر کشور می‌شود. در مناطق جدیدتر که بعد از انقلاب شکل گرفته‌اند، این فقر شدیدتر است و در مناطق سنتی کمتر است. مطمئناً در شهرهای دیگر نیز به درجاتی همین اتفاق افتاده است. این نوع طراحی، شهر را تفکیک می‌کند و محوریت نخست را به اقتصاد می‌دهد و بعد به مسائل سیاسی و امنیتی، در قدم دوم به مسائل اجتماعی و در قدم سوم به مسائل فرهنگی اولویت می‌دهد و نتیجه چیزی می‌شود که می‌بینیم. در واقع شیپور را وارونه می‌زنیم و باید این معادله را برعکس کنیم و مسجد را محور توسعة شهر قرار دهیم. شهر هامبورگ بعد از جنگ جهانی دوم کاملاً ویران شد و شهر کنونی بعد از جنگ ساخته شده است. آنچه در شهر نظر مرا جلب کرد، تعداد زیاد کلیساها بود. شاخک کلیساها بدون استثنا از سایر ساختمان‌های شهر بلندتر بود و به راحتی دیده می‌شد. اگرچه کلیساها خالی است، ظاهر آن هم از نظر تعداد و هم از نظر نماد حفظ شده است و ناهنجاری ساخت‌وساز وجود ندارد. ساختمان‌ها در بیشترین حالت، چهارطبقه هستند و ساختمان‌های تخریب‌شده را نیز به همان تعداد طبقات قبل ساخته‌اند.
محوریت پهنه‌بندی باید با مسجد باشد و جدا کردن پهنة مسکونی از پهنة فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خطاست. پهنة مسکونی، کف زندگی مردم است و فضاهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، فضاهایی هستند که باید به مردم خدمات بدهند. باید محوریت را به مسجد بدهیم و بعد فضاهای دیگر را در سطح محله ایجاد کنیم. نباید مکان خرید و مکان انجام کار اداری از مکان زندگی مردم جدا باشد. در مشهد نیز باید محوریت با حرم باشد و در نزدیکی آن فقط فضای فرهنگی وجود داشته باشد نه بازار. در نزدیکی حرم باید حوزه‌های و مدارس علمیه باشد تا مردم نور ببینند؛ چراکه العلمُ نورٌ. حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و فضاهای آموزشی باید پیرامون حرم باشد. پس تأکید حلقة اوّل بر فضاهای فرهنگی باشد، تأکید حلقة دوم بر فضاهای اجتماعی باشد، تأکید حلقة سوم بر فضاهای سیاسی و تأکید حلقة چهارم بر فضاهای اقتصادی باشد. هرچه پول، سرمایه‌داری و سرمایه‌سالاری را از حرم دور کنیم، محیط حرم سالم‌تر می‌ماند.
شهروند مشهدی‌ای که می‌خواهد کنار حرم منزل داشته باشد، باید ایثارگرترین فرد نسبت به امام رضا باشد تا بتواند در آن منطقه سکونت کند. اگر معادله را عوض کردیم و ارتفاع ساختمان‌های اطراف حرم را کاهش دادیم تا حرم از تمام شهر دیده شود، اما هیچ ساختمانی از حرم دیده نشود،  دیگر در کنار حرم برج پانزده طبقه ساخته نمی‌شود. برای حل مشکل اسکان زائران نیز باید از فرآیند وقف و روش‌های جدید ایاب و ذهاب استفاده کنیم. اصل موضوع را نباید به دلیل فرعی که علاج دارد، نادیده بگیریم. چگونه در اربعین حدود بیست میلیون زائر در فضایی محدود پذیرایی می‌شوند و مشکلی پیش نمی‌آید؟ چون درب خانة مردم باز است. اینجا نیز باید همان حلقه‌ها را ایجاد کنیم و به ساکنان آن محدوده فرهنگ خادم بودن را از کودکی آموزش دهیم. یکی از راهبردهایی که باید به آن توجه کنیم، مفهوم خادم بودن است. شهر زیارتی شهری است که در آن هر شهروند، یک خادم است. چرا کسی که مفتخر به خدمت در حرم امام می‌شود، جایگاه و منصبش را کنار می‌گذارد و با هر رتبه و جایگاهی به خادمی امام رضا افتخار می‌کند؟ چون احساس می‌کند در محضر امام حضور دارد و این حضور برایش ادب و تواضع و مسئولیت پذیری و اخوت ایجاد می‌کند. اما ما این فرهنگ را در محدودة چهار دیواری حرم حبس کرده‌ایم، در حالی که باید مفهوم خادم بودن را گسترش دهیم و برای این کار آیین‌نامه تهیه کنیم. 
هر نوع پهنه‌بندی کالبد شهری، پیام فرهنگی خاص خودش را دارد. شهر زیارتی شهری است که فضابندی آن فرهنگ‌محور است و برای فرهنگ‌محوری باید مسجدمحور باشیم. در واقع مساجد و حسینیه‌ها شعبه‌های اتصال محلات به امام هستند و محوریت دارند. یعنی مسجد، هویت خود را از امام می‌گیرد و این هویت را در سراسر محله توزیع می‌کند. آیة شریفة فی بُیوتٍ اَذِنَ اللّه ُ أَن تُرْفَعَ و یُذْکَرَ فیها اسمُه یسبِّح له فیها بِالغدوِّ و الآصال تصویری اولیه و ساده از شِمای کل شهر به دست می‌دهد.
برای اینکه محتوا و کالبد بر محور امام شکل بگیرد، در محور محتوا، جان و عمر شهروندان و در محور کالبد، زندگی و فضاهای کالبدی وقفی باشد. در این شرایط، هر شهروند یک خادم است. برای مثال یک استاد دانشگاه همیشه از خودش می‌پرسد که آیا درسی که خوانده است و تدریس می‌کند در خدمت ولایت امام است یا نه و چنین استادی به راحتی با دانش سکولار کنار نمی‌آید؛ زیرا از طریق وقف جان و مال به امام پیوند خورده است. از بعد کالبدی جریان ولایت امام در شهر از طریق این سطوح بیت الله اتفاق می‌افتد. فرهنگ دینی، جامعه را به صورت نامرئی بر محور عبادت مهندسی می‌کند. برای مثال دین گفته است که در خانه جایی را به عنوان مصلی در نظر بگیرید و همیشه نماز را در آنجا بخوانید و اگر کسی به حالت احتضار رفت او را در مصلی خانه قرار دهید. در قدم بعد ارتباط با همسایه و خویشاوندان است که نیازمند مهمانخانه است و این مهمانخانه می‌تواند نوعی حسینیة خانوادگی باشد. قدم سوم مسجد محله است و بالاتر از آن مسجد جامع است و بالاتر از آن نماز جمعه است و بعد کعبه و مسجد الحرام است. تمام مساجد جامع کل عالم در شکل مطلوب خود باید به مسجدالحرام پیوند بخورند تا بر محور تولی و تبری و عبادت خدای متعال خانة امنی برای زندگی راحت درست کنند.
گفتیم مؤلفه‌های محتوا در یک سو و مؤلفه‌های کالبد در سوی دیگر قرار دارد و بیت الله محوری است که ما را به ولایت امام و ولایت الله متصل می‌کند.
لذا باید ببینیم سطوح ارتباطی یعنی ما شدن با سطوح طراحی شهری چه ارتباطی دارد. هرچه شهرها بزرگ‌تر می‌شوند، زیبایی، هماهنگی و تناسب آنها کمتر می‌شود. دلیل این امر، محوریت داشتن اقتصاد در توسعة شهر و میل به خودنمایی است. یعنی زیباتر بودن به این است که وقتی در کوچه سر می‌چرخانی کدام ساختمان نگاه را جلب می‌کند. اگر نگاه را جلب کرد، یعنی طراح موفق بوده است. اما اگر جامعه به جای من بر محور ما شکل بگیرد، طراح تلاش می‌کند که تمام ساختمان‌های یک کوچه در کنار هم زیبا باشد و در طراحی به ساختمان کناری نیز نگاه می‌کند.
جمع‌بندی عرایضم این شد که شهر اسلامی شهری است که بیت امام باشد. بیت امام، محل عروج ذکر خداست لذا جای‌جای شهر اسلامی باید محل دعوت به خدا باشد، نه دعوت به نفس و دنیا. این حالت زمانی محقق می‌شود که شعاع وجود امام بر محتوا و کالبد شهری جاری شود و این اتفاق مستلزم این است که شهر را فرهنگ‌محورانه طراحی کنیم و در طراحی شهری، محله‌محور و مسجدمحور باشیم. یعنی در فیزیک شهر و پهنه‌بندی آن عبادتگاه‌محور است و در روابط شهری و محتوا، خادم بودن و خود را وقف امام رضا کردن محور است. اگر توانستیم این چند کلیدواژه را در جامعه جاری کنیم و این سطوح روابط را حفظ کنیم و اجازه ندهیم خانواده‌ها از هم متفرق شوند، آن وقت شهر زیارتی شکل می‌گیرد.