مشهد 2017 و نهضت عظیم فرهنگی، تمدنی

  • چاپ
  • ایمیل
  • دسته : معاونت پژوهشی ,
  • منتشر شده در :
  • آخرین به روز رسانی در :

 

دکتر حسن بلخاری، مدیر گروه پژوهشی مطالعات فرهنگی، اجتماعی پژوهشکده ثامن

 ایده پایتخت فرهنگی برای اولین بار در اروپا در سال 1983 میلادی توسط ملینا مرکوری یونانی، که بعدها وزیر فرهنگ یونان شد مطرح شد و در سال 1985میلادی، آتن اولین پایتخت فرهنگی اروپا نام گرفت. این امر به دلیل سابقه‌ای که این شهر در فرهنگ و معرفت غرب داشت انجام شد. پس از آن این امر در کشورهای اروپایی گسترش پیدا کرد. تصمیم پارلمان اروپا در سال ۱۹۹۹ میلادی، باعث ارایه طرحی برای انتخاب شهرهایی در این اتحادیه به عنوان پایتخت‌های فرهنگی شد که طی آن به هر عضو اتحادیه اروپا این فرصت داده شد تا به نوبت، شهری از کشور متبوع خود را به عنوان پایتخت فرهنگی نامزد کند. پس از آن، آیسسکو (ISESCO) ، سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی، از این ایده تبعیت کرد؛ البته نه با الزاماتی که در اروپا وجود داشت. در اروپا وقتی شهرها را انتخاب می کردند، هویت هنری، تمدنی و فرهنگی آن شهر را  مد نظر قرار می دادند. همچنین تبلیغات وسیعی درباره تاریخ، فرهنگ و تمدن آن شهر انجام می گرفت؛ تا جایی که توجه سرمایه‌گذاران را جلب می کرد. در واقع «فرهنگ» عاملی  برای بازسازی و رشد آن شهر می شد.

اما در کشور ما، به نظر می رسد متأسفانه مسئله را به عکس فهمیدیم و فرهنگ در این جا مغفول مانده است. به ویژه اینکه خود آیسسکو هم تعریف روشنی از این مسئله ندارد که وقتی می گوییم مشهد 2017 پایتخت فرهنگی جهان اسلام، این پایتخت چه شاخصها و ویژگی هایی دارد؟ مشکلی که ما مسلمانان علیرغم سابقه درخشان در حوزه تحقیقات داریم این است که قادر نیستیم فیزیک و متافیزیک را جمع کنیم و مبانی معنوی شهر را با ساختار فیزیکی شهر ارتباط دهیم.

اصفهان در سال 2006 میلادی اولین شهری از ایران بود که به دلیل سابقه تمدنی که در جهان نیز شناخته شده بود، به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شد. منطقاً اگر آیسسکو شاخص دقیقی داشت، اول می بایست مشهد را انتخاب می کرد. وجود بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه‌‌السلام) و نیز زائرپذیرترین شهر ایران، به تناسب جمعیت 70 میلیونی اش و نیز سابقه فرهنگی و تمدنی این شهر باعث می شد مشهد نسبت به شهر اصفهان اولویت داشته باشد. ولی چون اصفهان  در حوزه تمدنی شناخته تر بود از سوی آیسسکو مطرح شد. البته مطلقاً این نکته بدان معنا نیست که چرا اصفهان مطرح شد. این شهر نیز یکی از مهمترین شهرهای فرهنگی و تمدنی ماست اما مسئله اصلی شاخص‌ها و معیارهای انتخاب است. تاکید بر این معناست که آیسسکو، یا یک اتاق فکر داخلی، باید شاخص‌ها و معیارها را تعریف کرده و چنین معنای بنیادین و مهمی را از یک برنامه صرفا تبلیغاتی خارج کند؛ تا تبدیل به یک جریان پرقدرت فرهنگی شود. جریانی که می تواند به احیاء یا دست کم شناخت همه جانبه آن تمدن یا کشور و مهمتر شناخت اهالی خود آن شهر نسبت به سابقه تمدنی و فرهنگی آن پایتخت شود. حتی اگر اروپا در جعل و وضع چنین بزرگداشت هایی اهداف اقتصادی، ‌تبلیغاتی یا سیاسی داشت، ما نمی توانیم از چنین زاویه ای به مسئله بنگریم. البته می توانیم همه این اهداف را که فی نفسه مباح است و جایز، مد نظر قرار دهیم و باید نیز چنین کنیم اما محور و  بنیاد، «فرهنگ» است. محور احیای آن اندیشه و فرهنگی است که برجستگی آن شهر را در طول تاریخ تمدنی یک فرهنگ رقم زده است. درکی که من از ایده پایتخت فرهنگی دارم این است. نوعی جریان سازی فرهنگی در جهت احیای اصالتها. البته اگر چنین شود و در چنین بزرگداشتهایی این معنا محور قرار گیرد حتما اهداف فوق الذکر نیز به تبع آن حاصل خواهد شد. تاکید ما بر فرهنگی بودن ذاتی این معنا، نفی اقتصاد و دیگر مسائل نیست؛ بلکه محور قرار دادن فرهنگ است تا اقتصاد، تبلیغات و سیاست نیز در حوزه فرهنگ اهداف خویش را محقق سازند. بنده در این برنامه ریزی‌ها چنین محوریتی را نمی بینم.

اکنون فرصتی برای مشهد به وجود آمده است که خود را در جهان اسلام مطرح کند. می دانیم که مشهد علی‌رغم ظرفیت‌های عظیم خود، بین‌المللی نشده است و تنها در کشور به خاطر جنبه معنوی و زیارت مطرح است. از این فرصت باید برای احیای پتانسیل‌های عظیم فرهنگی استان خراسان استفاده کرد. که این امر نیز نیازمند انجام پژوهش‌ها و طرح‌هایی بنیادین برای مشهد است.  طرحهایی که الزاما نباید در سال 2017 محقق شوند بلکه این سال و این مناسبت بهانه ای باشد برای شروع یک نهضت عظیم فرهنگی در احیا و ارتقای جنبه های تمدنی و فرهنگی شهر مشهد. شهری که به حق آن را ام القری می دانیم و می خوانیم؛ اما چنین نام و عنوانی صرف تکرار، هویت نمی یابد. ظهور عینی این معنا در گرو تلاش در جهت ساختن شهری است که عینیتش نمایانگر ام القری باشد نه شعار و تبلیغاتش.